جدول جو
جدول جو

معنی علی شاذلی - جستجوی لغت در جدول جو

علی شاذلی
(عَ یِ ذِ)
ابن عمر بن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی. وی متصوف و از اهالی یمن بود. درسال 755 هجری قمری در قرشیهالسفلی واقع در وادی رمع از نواحی زبید متولد شد. سپس مدتی در قدس بسر برد و آنگاه به مصر رفت و به طریقۀ شاذلیه در تصوف پیوست وبه یمن بازگشت. و شهرهای ایران و حبشه را نیز سیاحت کرد و در بازگشت به موطن خویش در ’مخا’ مسکن گزید ودر آنجا خانه هایی برای خود و برای مهمانان خویش بساخت و در سال 828 هجری قمری در همان شهر درگذشت. ’باب شاذلی’ در این شهر به وی منسوب است. (از اعلام زرکلی از نزههالجلیس ج 2 ص 163 و الضوء اللامع ج 5 ص 263)
ابن عمر قرشی شاذلی. مکنی به ابوالحسن. او راست: المنامات، که خوابهای مشایخ را در آن جمعآوری کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1845)
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود
ابن عبدالله بن عبدالجبار شاذلی ضریر. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به شاذلی و علی بن عبدالله بن... شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی. مشهور به ابن وفا و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ دَ)
ابن عبدالله بن محمد بن هیدور تادلی. عالم فرایض و ریاضی دان و از اهل فاس بود. وی در سال 816 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تقیید علی رفعالحجاب لابن البنا. 2- شرح علی تلخیص ابن البنا، در حساب. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 122)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سلطان علی بیگ علی شاملو، وی نوادۀ علیقلی خان شاملو ترکمان و در زمرۀ یساولان بود. و شعر نیز میگفت و او را یک مثنوی بر وزن ’تحفهالعراقین’ است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 395 از آتشکدۀ آذر ص 14 و تذکرۀ خوشگو و تذکرۀ غنی ص 61 و تذکرۀ حسینی ص 135)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِفِ)
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی. مشهور به ابن ازرق و ملقب به موفق الدین و نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فِ)
ابن انجب بن عثمان بن عبدالله بن عبیدالله بن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی. مشهور به ابن ساعی و ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوطالب. رجوع به ابن ساعی و به علی بن انجب بن... شود
ابن حسن بن هبه الله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی. مشهور به ابن عساکر و ملقب به ثقه الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن عساکر و به علی (ابن حسن...) شود
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
ابن حسن بن علی بن ابی الطیب باخرزی سخنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن باخرزی و ابوالحسن (علی بن حسن...) و نیز علی (ابن حسن...) شود
ابن عبدالعزیز بن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عبدالعزیز فقیه) و علی (ابن عبدالعزیزبن...) شود
ابن عمر بن احمد بن مهدی بن مسعود بن نعمان بن دیناربن عبدالله بغدادی دارقطنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی (ابن عمربن...) و دارقطنی شود
ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام انصاری خزرجی سبکی شافعی. ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سبکی شود
ابن مسلم بن محمد بن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی. مشهور به ابن سهروردی و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الاسلام. رجوع به علی سهروردی شود
ابن حسین بن قاسم بن منصور بن علی موصلی شافعی. مشهور به ابن شیخ عوینه و ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی موصلی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن یعقوب بن شجاع بن علی بن ابراهیم بن محمد بن ابی زهران موصلی شافعی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به عمادالدین. رجوع به علی موصلی شود
ابن ناصر بن محمد بن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ناصر. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالرحمان بن محمد بن محمد بن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قاهری شود
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی. مشهور به ابن قزوینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عثمان بن عمر بن صالح دمشقی شافعی. مشهور به ابن صیرفی و ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی صیرفی شود
ابن ابی حزم فرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علأالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن یوسف بن حریزبن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شطنوفی شود
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عطار شود
ابن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حلبی شود
ابن عبدالله بن ابی الحسن اردبیلی تبریزی شافعی. ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی تبریزی شود
ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به علی بکری شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی. ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. رجوع به علی جزینی شود
ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی. مشهور به محقق ثانی، و محقق کرکی، و شیخ علائی، و مولی مروج. رجوع به علی کرکی شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن یونس بیاضی عاملی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی. مکنی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ)
ابن مسعده باهلی، مکنّی به ابوحبیب. تابعی بود. (از منتهی الارب). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن علی بن سلیمان فالی. مکنی به ابوالحسین. محدث و مؤدب بود ودر ذی حجۀ سال 448 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب الاستقامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1389 و ایضاح المکنون ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 688). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَُ ذَ)
ابن عبدالجبار بن سلامۀ هذلی تونسی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و لغوی و شاعر بود. وی در سال 428 هجری قمری در تونس متولد شد و در 519 هجری قمری در اسکندریه درگذشت. او را قصیده ای است در یازده هزار بیت بر یک قافیه و آن در رد بر مرتد بغدادی است. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 94 و معجم الادباء ج 14 ص 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عبدالله بن عبدالجبار شاذلی ضریر، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. پیشوای فرقۀشاذلیه. رجوع به شاذلی و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 137. طبقات الاولیاء ابن ملفن ص 35. الوافی صفدی ج 12 ص 92. فهرس المؤلفین بالظاهریه. لواقح الانوار فی طبقات الاخبار شعرانی ج 2 ص 5. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 404و سایر صفحات. جامعالکرامات حسن کوهن ص 15. مناقب ابی الحسن الشاذلی، تألیف محمد فاسی. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 559 و ج 2 ص 17. ابوالحسن الشاذلی تألیف علی سالم عمار. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 709. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 120. نکت الهمیان ص 213. نورالابصار ص 234
لغت نامه دهخدا